امروز....از صب میگفتم نه نه روزم نباید خراب شه....امروز یه روزه خییییلی خوبه که نباید خراب شه....اتاقمو انگار هفت هشتا نارنجک زدن...همیشه ی خدا نامرتبه تمیزیش فقط وقتاییه که مهمون داریم هههه....بلند شدم مرتب کردم همه جارو یه ماگ نسکافه درست کردم....نشستم مث آدم ریاضی خوندم...لگاریتمو بستم تا حدودی....تا فصل پنج ریاضی یازدهم و نگم معلمه چیکارمون کرد...از حالا فقط تست و سوال و کوفت و زهرمار ریخته ,منتشرش,نمیکرد,قافله,افتاد ...ادامه مطلب