من هروقت با خالم رفتم بیرون انقدر رااااه رفتیم و اب و اتش و متر کردیم و اینا انقددددر زانوم داشت درمیومد ازجاش انقدرررررررر خستههه شده بودم که نشستم وسط پاااارکبعدم رسیدم خونه ریاضی نخوندم ...مهمونم داشتیم و فرداهم پست شونصد کیلومتری داریم خیلیم زشته که بچه ای که فردا امتحان ریاضی داره تا الان بیداره و زشت تره که هیچی بارش نیست و زشت ترتره که دلش میخواد بمیره از اینکه هیچی بلد نیس ولی خوشاله واسه امروز که خیلی بهش خوش گذشته و میدونه که فردا گند ....گند نمیزنه اگر شما دعاهای معجزه اساتونو حواله ی راه سخت و پر مرارتش کنیدو میدونه باید بره بخوابهو میدونه که میدونید که فردا جواب نظرارو میده و عذرخواهی میکنه که داره بیهووووش میشه نمیتونه جواب بده و فداتونم میشهههه و دیگه اودافظ شب خوووووش
(((((((اونروزی که اسنوری زدم اینستا تموم شد فقط فصل سه تموم شد و قرار بود فرداش بشینم پای بقیه فصلا که رفتیم ددر....(فردا میگم بهتونننن )فقط خدایاااااااااا امدادای غیبیتو میرسونی فردا؟نوکرتم یه کاریش کننننن به حق دعاهااااای همیشگی بیانیانِ گللللللل)))))))))))
برچسب : نویسنده : csusa11447 بازدید : 162