میخواستم همه اش پسِ این بی اعتنایی گم شود،نشد.اما به قلمم هم نیامد چه شد؟بغض شد"باز"..حرفهایم را میگویم...

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    کرم مرطوب کننده محبوبم را برمیدارم

    صدای علی زند وکیلی سکوت خانه را در هم میشکند

    "دلم را لرزاندی و رفتی،چو مرغ شب خواندی و رفتی،اخه تو اشک سرد زمستان را چو باران افشاندی و رفتی"

    کرم رو میزارم سرجاش

    خط چشم رو برمیدارم و خودم رو گم میکنم در خط چشمهای ناهماهنگ

    علی زند وکیلی می خواند

    "تو می آیی آی تو می آیی"

    حرفهایی که میخواستم بزنم و کیلومتر وار اینجا ثبت شود،خیلی هم مهم نبود،پس..بیخیال،این روزها،بیخیال خیلی چیزها...:)

    سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:)))...
    ما را در سایت سحـــــــــــــــــــر کـــــــــــتلــــــــــــــــــــــتـــــیــــان:))) دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : csusa11447 بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 26 دی 1398 ساعت: 11:21