امروز همون روزی بود که تصمیم گرفتم برم،برای آروم کردن این وجدانِ لعنتی ، برای رها شدن از کابوسایی که باعث میشن تمام روز سردرد داشته باشم و خودم و ببندم به مشروب و سیگار و قرص و این آشغالا...رفتم...از , ...ادامه مطلب
اینروزا،هوای دلم ابریه،یهو شبا رعد و برق میزنه و بارون شدید...! نمیدونم... حال خوبی نیست... تا حالا این شرایط و تجربه نکردم،اینکه وسط خنده گریم بگیره،اینکه بخوام ب توت فرنگیا برسم و وسط کار گریم بگیره, ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
از لحاظ روحی احتیاج دارم از بالای پل هوایی خودمو پرت کنم پایین درجا بمیرم،همه ی ماشینا و کامیونا با سرعت از روم رد بشن و جنازم با آسفالت رو زمین یکی بشه یهو از صفحه ی زندگی نکبتیم محو شم و هیچکسم پیدام نکنه...... پ.ن:دیروز سالگرد مریم بود......., ...ادامه مطلب
دلم گرفته و بغض دارم نمیدونم اینجا هم مثل اینستاگرام چیزی بنویسم پاک میشه یا نه اما من از همینجا میگم به هر کی که از هر جای دنیا میخواد بخونه ما ایرانی ایم ایرانی بودنمونمون ینی غیرت و شرف ینی استقامت, ...ادامه مطلب
کرم مرطوب کننده محبوبم را برمیدارم صدای علی زند وکیلی سکوت خانه را در هم میشکند "دلم را لرزاندی و رفتی،چو مرغ شب خواندی و رفتی،اخه تو اشک سرد زمستان را چو باران افشاندی و رفتی" کرم رو میزارم سرجاش خط چشم رو برمیدارم و خودم رو گم میکنم در خط چشمهای ناهماهنگ علی زند وکیلی می خواند "تو می آیی آی تو می آیی" حرفهایی که میخواستم بزنم و کیلومتر وار اینجا ثبت شود،خیلی هم مهم نبود،پس..بیخیال،این روزها،بیخیال خیلی چیزها...:), ...ادامه مطلب
انقدر نوشتم و پاک کردم و سردرد گرفتم این چند روز که حد و اندازه نداره فقط و فقط دارم فکر میکنم سکوت میکنم این وسطا امتحانایی که از حالا تا ششم بهمن رگباریه بیخوابی کشیدم و استرس نمیدونم چرا ولی انگار , ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
ساعت نه صب رسیدم و جریان فرفره وار خوشبختی و خوشبختی و خوشبختی و فقط مرور کردم و از ته دلم نفس عمیق کشیدم چقد خوبه که خدا میزاره بعضیا بیان تو زندگیش،تا بفهمه در عین بدبختی چقد خوشبخته،درعین اشک تو چش, ...ادامه مطلب
فردا،وقتی جواب ازمایشتو گرفتی،زنگ میزنی بهم میگی هیچی نبود لوس خانوم،ترسو..برو نذراتو ادا کن،بعد من هی همینجوری ک اشک تو چشام جم شده زنگ میزنم اس میدم قط میکنم گریه میکنم و هی میگم مرسی که باز خدایی کردی برام،هی اس میدم هورااااا یا چی؟میشه نه؟میشه که فردا اعصابم آروم شه و تمرکز کنم،اونوقت بیام و بنویسم،همه چیزو بنویسم...!, ...ادامه مطلب
یاداور اینستاگرام میگه ۳۶۵روز گذشته از اون یکشنبه ی تباه و سیاه.. ازون لحظه ی نکبت باری که گفتی "تموم شد" وویس دادم،پی ام دادم و پشت هم گفتم چی تموم شد.. باورم نمیشد.. ما خیلی امید داشتیم که بهمون برش, ...ادامه مطلب
از شوقم امشب چمدون بستم واسه دو هفته دیگه... میدونی؟میترسم...میترسم مثل پارسال بد بخوره تو پَرَم... میترسم روز تولدم ،مخصوصا ک هوا هم ابری باشه(پارسال کذایی) زار زار گریه کنم وای وای... یک دنیا برنامه, ...ادامه مطلب
سلام یکم سخته باورش ولی من هنوز استرس دارم...یه استرس توام با غم و گوشه نشینی...دلم میخواد بیشتر سکوت کنم و تا حتی حرفی بهم زده میشه سریع گریم میگیره...دلم نمیخواد با هیچکس حرق بزنم و میخوام همه ازم , ...ادامه مطلب
از اینکه چقد فرفره وار اسباب کشی تموم شد و من پرت شدم این نقطه از جهان...از تمام روزایی که نبودم و ننوشتم تا مبادا انرژی منفی منتقل کنم،از همه ی ماجراها و ناراحتی ها و....میپرم و میخوام امروزم و قشنگ , ...ادامه مطلب
الف: اون روزا که میومدم میگفتم کنکورم تموم شه میام اینحارو میترکونم و یادتونه؟؟؟اقا اشتباه کردم انگار...ینی قشنگ اسباب کشی من و جلچو شما ضایع کرد...خلاصه شبا که میخوابم هی خواب میبینم پست کشدار گذاشتم, ...ادامه مطلب