•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...فقط و فقطبرای مقداری آرامش...اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)عکس و نوشته های بیشتر:) :•کانال تلگرام:shranenevesht بخوانید, ...ادامه مطلب
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...فقط و فقطبرای مقداری آرامش...اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)عکس و نوشته های بیشتر:) :•کانال تلگرام:shranenevesht بخوانید, ...ادامه مطلب
امروز همون روزی بود که تصمیم گرفتم برم،برای آروم کردن این وجدانِ لعنتی ، برای رها شدن از کابوسایی که باعث میشن تمام روز سردرد داشته باشم و خودم و ببندم به مشروب و سیگار و قرص و این آشغالا...رفتم...از , ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
روزی به دنیا خواهی آمد... از بطن من یا... مهم نیس.. پا به جهان کوچک صورتی ات میگذاری که من با شوق و شکم برآمده ام و پدرت با اشک خوشحالی آماده کردیم و شاید دراینده مثل مادرت؛ عاشق رنگ صورتی شوی و در ات, ...ادامه مطلب
-شده در عین حال هم دوسش داشته باشی دیوونه وار هم دلتو بشکشنه و غرورتو له کنه؟ +شده -تصمیمت چیه +ازش متنفرم و دوسش دارم،غرورم و له میکنه و پا رو قلبم میزاره ولی هرشب خوابشو میبینم -من برا خودت میگم اینجوری پیش بره نابود میشی،خودت میدونی... +.... [بالشت اشکی را اونوری میکند و چشمانش را میبندد], ...ادامه مطلب
۱.عنتخاب واحد،خیلی مزخرف،چررررت،و خسته کننده بود،سایت پدرمونو دراورد،تو صف طویل شهریه کمرم خورد شد و درنهایت اونی نشد که میخواستم،امیدم فقط به حذف و اضافه و برداشتن یه سه واحدی و یک واحدی و یا دوتا دو, ...ادامه مطلب
از لحاظ روحی احتیاج دارم از بالای پل هوایی خودمو پرت کنم پایین درجا بمیرم،همه ی ماشینا و کامیونا با سرعت از روم رد بشن و جنازم با آسفالت رو زمین یکی بشه یهو از صفحه ی زندگی نکبتیم محو شم و هیچکسم پیدام نکنه...... پ.ن:دیروز سالگرد مریم بود......., ...ادامه مطلب
دلم گرفته و بغض دارم نمیدونم اینجا هم مثل اینستاگرام چیزی بنویسم پاک میشه یا نه اما من از همینجا میگم به هر کی که از هر جای دنیا میخواد بخونه ما ایرانی ایم ایرانی بودنمونمون ینی غیرت و شرف ینی استقامت, ...ادامه مطلب
سلام یک: تو پست قبل منظورم از طلوع و غروب،طلوع و غروبِ یه قلب بود،یه قلبی که بیست و پنجم فروردین نود و هفت پر عشق شد،و پونزدهم دی ماه،سرد شد،همه ی اون عشق شد خاطره واسش،پر پر شد،له شد،نا امید شد،گریه , ...ادامه مطلب
کرم مرطوب کننده محبوبم را برمیدارم صدای علی زند وکیلی سکوت خانه را در هم میشکند "دلم را لرزاندی و رفتی،چو مرغ شب خواندی و رفتی،اخه تو اشک سرد زمستان را چو باران افشاندی و رفتی" کرم رو میزارم سرجاش خط چشم رو برمیدارم و خودم رو گم میکنم در خط چشمهای ناهماهنگ علی زند وکیلی می خواند "تو می آیی آی تو می آیی" حرفهایی که میخواستم بزنم و کیلومتر وار اینجا ثبت شود،خیلی هم مهم نبود،پس..بیخیال،این روزها،بیخیال خیلی چیزها...:), ...ادامه مطلب
انقدر نوشتم و پاک کردم و سردرد گرفتم این چند روز که حد و اندازه نداره فقط و فقط دارم فکر میکنم سکوت میکنم این وسطا امتحانایی که از حالا تا ششم بهمن رگباریه بیخوابی کشیدم و استرس نمیدونم چرا ولی انگار , ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب
ساعت نه صب رسیدم و جریان فرفره وار خوشبختی و خوشبختی و خوشبختی و فقط مرور کردم و از ته دلم نفس عمیق کشیدم چقد خوبه که خدا میزاره بعضیا بیان تو زندگیش،تا بفهمه در عین بدبختی چقد خوشبخته،درعین اشک تو چش, ...ادامه مطلب